انقلاب اسلامی در سال1357 و با شعارهایی مبنی بر طلب «استقلال»، «آزادی»، «اسلامیت» و «دفع دیکتاتوری» به پیروز رسید. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، این شعارها با شکل ها و رنگ های مختلف و در باره ی موضوع هایی مانند دین، فرهنگ، اقتصاد، صنعت و ... فربه تر شد. مدتی چند از پیروزی نگذشته بود که شعارها از سطح کوچه و خیابان به سطح مسؤولان منتقل و وارد تریبون های رسمی شد. هر چه به عمر انقلاب افزوده می شد، شعارها نیز شدّت و تنوع بیشتری می یافت. مردم هم علاوه بر پرداختن به بحث های پراکنده ی سیاسی، مسؤولان خود را به خاطر دادن شعارهای زیبا و انجام سخنرانی های جذّاب می ستودند و دیوارها و پارچه ها را به فرازهایی از آن می آراستند. مسؤولان هم گاهگاهی از سر لطف، اجازه می دادند تا مردم به یاد دوران انقلاب و از باب همراهی بیشتر با شعارهای زیبای شان، نقش راهپیمایی بر خیابان ها بزنند و گزیده ای از شعارهای گزینش شده شان را به گوشِ سخن نانیوش دنیا فریاد کنند. این ماجرا - نه یک سال و دو سال و ده سال، بلکه - نزدیک به چهل سال طول کشید. جای تأسف این که امروز هم مردم - همانند اول انقلاب- ضمن گرم کردن محافل خود با مباحث داغ و بیهوده ی سیاسی، میزان لیاقت مسؤولان را به زیبایی سخنرانی شان و توانایی آن ها را با بزرگ و رنگارنگ بودن شعارهای شان می سنجند. هنوز هم پس از گذشت ده ها سال از یک انقلاب دینی و فرهنگی، اولین دغدغه ی مردم، اقتصاد است. هر نماینده ای کلمه ی «نان» را بهتر و محکم تر ادا کند، آرای مردم را متوجه خود نموده و هرکه فقط بوی نان را در هوای دل این مردم بپراکند، به مقام خدایی شان صعود کرده است.
با عنایت به این که انتخابات قوی ترین ابزار برای تجدید نظر در دست ما انتخاب کنندگان (مردم) است و می توانیم ضمن انتخاب افراد کارآمدتر برای تصدی مسؤولیت های کلیدی، افکار، اندیشه ها و نیازهای تازه ی خود را نیز در انتخاب خود دخیل کنیم، لذا لازم است به چند پرسش مهم و اساسی پاسخ بگوییم:
یک- اگر قرار بود شعار و سخنرانی، درمانگر باشد؛ پس این همه درد مزمن و بی درمان در اندام نحیف این دیار چه می کند؟
دو- چرا با وجود تجربه ی این همه سال شرکت در انتخابات، هنوز بینش سیاسی ما به حدّی نرسیده که بتوانیم متخصّص را از غیر متخصّص و اهالی شعار و سخنرانی را از اهل برنامه و عمل باز بشناسیم؟
سه- چرا هنوز نمی دانیم مجلس ما به چه نماینده ای و با چه تخصّصی نیاز دارد؟
چهار- اگر ملاک های گزینش ما تاکنون به گونه ای بوده که به انتخاب بعضی مسؤولان و نمایندگان ناکارآمد و فاجعه آفرین منجر شده، پس چرا در ملاک های خود تجدید نظر نمی کنیم؟
پنج- وقتی مسؤولان ما را خود انتخاب می کنیم، تقصیر تبدیل چلچلی انقلاب به چله نشینی امساک ناخواسته در اندیشه و گفتار و کردار شهروندی خود را می خواهیم به پای که بنگاریم؟
شش- تا کی باید مرتع ناآگاهی ما چراگاه بعضی قدرت طلبان بی هنر، انقلابی نمایان بیگانه با انقلاب و سیاستمدارنمایان بی سیاست و مدیریت باشد؟
آنچه تا کنون از همزیستی مسالمت آمیز ناآگاهی عمومی و قدرت طلبی برخی مسؤولان حاصل شده، قربانی شدن لیاقت، اخلاق و مصالح عمومی کشور در مسلخ بی تقوایی و بی مدیریتّی بوده است.پس بیاییم به دور از فضای شعارهای انتخاباتی، علیرغم همه ی کاستی ها و تنگناها و در قحطی رجال لایق، از ابزار انتخابات در جهت برگزیدن افراد نسبتاً لایق تر و کارآمدتر استفاده کنیم.
.: Weblog Themes By Pichak :.